فاطمه خوشرو؛ روایت یک زن معترض از بازداشت در آبان ۹۸ و تداوم فشارها پس از خروج از ایران

۲۳ تیر ۱۴۰۲- اوین مصطفی‌زاده

این گزارش روایت فاطمه خوشرو از بازداشت در اعتراضات سراسری آبان ۹۸ و تداوم فشارها بر او و خانواده‌اش پس از گذشت بیش از سه سال از زمان آزادی اوست. او در جریان اعتراضات مردمی در خرم‌آباد با اعمال خشونت از سوی نیروهای لباس شخصی بازداشت شد و پس از انتقال به تهران برای اخذ اعترافات اجباری مورد آزار و تعرض جنسی قرار گرفت. فاطمه خوشرو پس از سه ماه بازداشت، آزاد و بعدها در این پرونده به یک سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. او مدتی پس از آزادی از بازداشتگاه از ایران خارج شد؛ بااین‌جود فشارهای امنیتی بر او پس از خروج از ایران نیز ادامه پیدا کرد و ماموران اطلاعات سپاه تلاش کردند با تحت فشار گذاشتن او و خانواده‌اش، این شهروند را مجبور به همکاری با جمهوری اسلامی برای ربودن نامزد آمریکاییش کنند. تهدیدهای نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی علیه او کماکان ادامه دارد و شماری از اعضای خانواده‌اش نیز طی این مدت بازداشت و مورد آزار و اذیت نهادهای امنیتی قرار گرفته‌اند. 

اطلس زندان‌های ایران در گفت‌وگو با فاطمه خوشرو تلاش کرده است تا نحوه عملکرد دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی را علیه یکی از معترضین آبان ۹۸ را روایت کند.

اعتراضات آبان ۹۸ در خرم‌آباد

آبان‌ماه سال ۱۳۹۸ و در پی افزایش قیمت بنزین، شهرهای بسیاری در ایران به صحنه اعتراضات ضدحکومتی تبدیل شدند. جمهوری اسلامی در سه روز که با قطع سراسری اینترنت همراه شد، مرتکب سرکوبی خشونت‌بار با کشتن صدها تن و بازداشت هزاران معترض گردید.

فاطمه خوشرو ۱۰ روز قبل از شروع اعتراضات آبان ۹۸ به دلایل پزشکی و برای دیدار با خانواده از ترکیه به ایران بازگشت و با آغاز اعتراضات برای همراهی با مردم به خیابان‌های خرم‌آباد رفت. او در این رابطه می‌گوید: «بسیاری از بچه‌های خرم‌آباد در اعتراض به گرانی بنزین برای ۲۵ آبان استوری زده بودند که وعده دیدار دور میدان خرم‌آباد. پر از خشم بودم و گفتم به اعتراضات می‌روم، یا با افتخار برمی‌گردم یا با افتخار می‌میرم. مردم از فقر خسته شده‌ ابتدا دور میدان خرم‌آباد روی زمین نشسته بودند. اعتراضات مسمالمت‌آمیز بود و مردم شعار می‌دادند نیروی انتظامی حمایت حمایت. سپس برای رساندن صدای خود عده‌ای به طرف استانداری رفتند و عده‌ای مقابل صدا و سیما شروع به تجمع کردند.»

او از معترضین جلوی استانداری بوده که رو به جمعیت شعار لیدرها را  تکرار کرده و از مردم پیاده‌رو خواسته که به اعتراضات بپیوندند. خانم خوشرو در خصوص به خشونت کشیدن اعتراضات از سوی نیروهای حکومتی می‌گوید، نیروهای گارد ویژه، انتظامی و لباس شخصی‌ها در محل مستقر بودند و گارد ویژه از معترضان فیلم‌برداری می‌کرند. خانم خوشرو جلوی دوربین آنها رفته بود و با بالا بردن دستش به علامت پیروزی گفته بود: «از من فیلم بگیرید، این نظام را نمی‌خواهم و بیاید مرا بکشید.» در ادامه یک مرد معترض حرکت خانم خوشرو را تکرار کرده که گارد ویژه با باتوم او را از پشت سر به زمین زده و غرق خون کرده بود. در ادامه اعتراضات از سوی نیروهای حکومتی به خشونت کشیده شد و ماموران لباس شخصی، نیروی انتظامی و گارد ویژه با خشونت اقدام به بازداشت معترضین کردند.

این زن معترض، در مورد بازداشتش می‌گوید: «با خشونت و ضربات باتوم و شوکر مرا نقش زمین و کشان کشان بازداشت کردند. در داخل ماشین نیز لباس‌ شخصی‌ها اسپری فلفل را به دهانم پاشیدند و گفتند، به آقا فحش می‌دهی». تا ۵۰ معترض دیگر با خشونت بازداشت شدند و از همان ابتدا نیروهای امنیتی گوشی‌ همه بازداشت‌شدگان را گرفتند.  

برهنه کردن معترضان مقابل دوربین در بازداشتگاه

خانم خوشرو و تعدادی دیگر از معترضین پس از بازداشت به بازداشتگاه اطلاعات سپاه منتقل و تا چند روز آنجا ماندند، سپس برای چند روز به بازداشتگاه پلیس امنیت خرم‌آباد منتقل شدند. او را به‌ همراه سه زن بازداشت شده دیگر به یکی از سلول‌های بازداشتگاه منتقل کردند؛ اما قبل از انتقال، آنها را مجبور به لخت‌ شدن و انجام حرکات بشین‌وپاشو جلوی دوربین کرد‌ند. او می‌گوید، برای اینکه بیشتر خجالت‌زده و تحقیر نشویم خودمان به همدیگر نگاه نمی‌کردیم.

سلول آنها بسیار سرد و تاریک بود و نمی‌توانسته‌اند چیزی را ببینند. او می‌گوید: «انگار بازداشتگاه تازه ساخت بود و گچ‌ها خیس بودند، پتویی در کار نبود و یک موکت بسیار کوچک داشت که برای همه جا نبود. کفش‌هایمان را از ما گرفته بودند و از فرط سرما خودمان را به‌هم می‌چسپاندیم. وضعیت غذا و رسیدگی نیز بسیار بد بود، از ماموران به‌دلیل سرمای زیاد درخواست چایی می‌کردیم؛ اما جوابی نمی‌دادند و به سختی ما را به توالت می‌بردند. از استرس نیز خوابمان نمی‌برد و با وجود وضعیت بد سلول، سرما، گرسنگی و تشنگی حاضر بودیم در سلول بمانیم تا اینکه به اتاق بازجویی برویم.»

بازجویی از این چهار زن بازداشت‌شده به‌صورت جداگانه از بدو ورود به بازداشتگاه آغاز شد. خانم خوشرو می‌گوید: «بازجویی‌ها توهین‌آمیز همراه با فحش‌های زشت و زننده و مشت و سیلی بود. بازجویان تجمعات را به عوامل خارجی نسبت داده و می‌گفتند از چه کسانی پول گرفته‌اید و با چه گروهی در ارتباط هستید و وانمود می‌کردند که بازداشت‌شدگان علیه یکدیگر اعتراف کرده‌اند. استفاده از روابط عاطفی زنان نیز در روزهای دیگر آغاز شد.» او در ارتباط با بازجویی خودش اشاره می‌کند: «شب اول بازجویی، رییس اطلاعات سپاه (دهقان، فردی کوتاه قد با موی زرد) به اتاق بازجویی آمد، چشم‌بندم را برداشت و روبرویم نشست و گفت ۱۰ روزه از ترکیه برگشته‌ای، اگر همکاری کنی آزاد خواهی شد و با پدرت تماس خواهیم گرفت که دنبالت بیاید، در غیر این صورت به تهران منتقل خواهی شد و باید اسم افراد و عوامل ضد جمهوری اسلامی که به تو گفته‌اند اعتراض کنی و افراد را به خیابان بکشانی جلوی دوربین بگوی تا آزاد شوی.»

فاطمه خوشرو در ارتباط با وضعیت بازداشتگاه پلیس امنیت خرم‌آباد می‌گوید: «در این بازداشتگاه سه پتو به همه دختران داده بودند، روزانه به آنها فقط دو وعده غذا داده و حتی در روزهای پنج‌شنبه و جمعه آنها را فراموش کرده بودند. غذای بازداشتگاه انگار غذای ته‌مانده‌ سطل اشغال‌ها و کثیف و به‌هم ریخته بود. آنها بیش از یک هفته بود که حمام نرفته بودند و تن و لباس‌هایشان بو می‌داد، خصوصا اینکه در زمان بازداشت آنها را بر زمین کشیده بودند. اجازه و زمان رفتن به توالت نیز بسیار محدود بود و نگهبانان می‌گفتند: چیه اغتشاشگران هی می‌رید دسشویی. همچنین در این مدت دو تن از دختران پریود شدند که بعد از داد و فریاد بسیار برای نوار بهداشتی، ماموران دو بسته نوار بهداشتی را برایشان به داخل سلول پرت کردند.

فاطمه خوشرو در خصوص رفتار ماموران اشاره می‌کند: «رفتارشان بسیار توهین‌آمیز بود و مدام می‌گفتند پسرها را بدبخت و تحریک کرده‌اید. شما خراب و فاحشه‌اید و اگر نبودید جایتان خیابان نبود.» 

بعد از گذشت تقریبا یک هفته فاطمه خوشرو به همراه تعداد زیادی از بازداشت‌شدگان اعم از زن و مرد به وسیله یک ماشین سایپا مجهز به دوربین که پشتش را با پارچه‌ای مشکی پوشانده بودند به زندان خرم‌آباد منتقل کردند.

ادامه بازجویی، شرایط غیرانسانی و برهنه کردن در زندان خرم آباد

زنان بازداشت شده از بازداشتگاه پلیس امنیت به کانون اصلاح و تربیت زندان خرم‌آباد منتقل شدند. خانم خوشرو می‌گوید، وقتی وارد زندان شده‌ ماموران از او خواسته‌اند که لخت شود، درحالیکه یک مامور مرد آنجا بوده و وقتی اعتراض کرده، زن نگهبان با سیلی به صورتش زده و مرد خودش خجالت کشیده و رفته است. او مجددا مجبور بوده به صورت لخت‌شده چندین مرتبه حرکات بشین و پاشو انجام دهد.

او در رابطه با وضعیت زندان خرم‌آباد می‌گوید: «کانون اصلاح و تربیت پسران به زندان زنان تبدیل شده بود. جمعیت زندانیان زیاد بود، همه زندانیان با هم قاطی شده بودند و بیشتر آنها با یک پتو کف خواب بودند. آب آشامیدنی وجود نداشت و زندانیان باید از چاه دبه‌های آب را پر می‌کردند.»

بازجویی از زنان بازداشت شده چه بعد از انتقال به بازداشتگاه پلیس امنیت خرم‌آباد و چه در زندان خرم‌آباد در بازداشتگاه اطلاعات سپاه بصورت مستمر ادامه داشته است.  خانم خوشرو در ارتباط با بازجوی‌هایش در این مدت می‌گوید، در روزهای اول بازجو‌ها سه نفر بودند، سپس دو نفر بازجویی را ادامه دادند. آنها از روش سوال در سوال پرسیدن، فحش و اینکه دیگر بازداشت‌شدگان علیه‌ او حرف زده‌اند برای تحقیر و خود را تنها دیدن استفاده کرده‌اند. بازجویان او را متهم به پول گرفتن از گروه‌های خارجی و لیدری اعتراضات کرده‌ و به همین منظور فشارهای متعددی علیه خانم خوشرو اعمال کرده‌اند. او می‌گوید بازجویان از حساب بانکیش یک پرینت گرفته و می‌گفتند: «یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان پول در حساب بانکیت موجود است و به حساب هر معترض ۵۰ میلیون تومان ریخته‌ای.» این در حالی بود که حساب او  تنها دو میلیون تومان موجودی داشته است.

در یک مورد دیگر بازجویان باتوم به دست کنار گوش او ایستاده و تهدیدش کرده‌اند، ریگی را از هواپیما ربوده‌اند و قدرت تکرار آن را برای دیگران نیز دارند. فاطمه خوشرو هنگام بیرون رفتن از اتاق بازجویی و در راهرو شروع به جیغ زدن کرده و گفته است که او خواهر ریگی است که ماموران با باتوم به سر و صورت زده و به سلول منتقلش کرده‌اند. دیگر مردهای بازداشت‌ شده از اتاق‌های دیگر فریاد زده‌اند، نزنید نزنید که شروع به زدن آنها نیز کرده بودند و به او گفته بودند تو مسئول شکنجه آنها هستی.

همچنین بازجویان صدای پدر و مادر خانم خوشرو را که در تماس با جاهای مختلف از پزشکی قانونی تا دادگستری و با اعضای خانواده شنود شده بود و با گریه التماس می‌کردند تا خبری از سرنوشت دخترشان بگیرند، بارها و بارها برای او بازپخش کرده بودند و او در تمام این مدت اجازه تماس با خانواده‌اش را نداشته است.

در یک مورد دیگر نیز بازجویان گفته بودند عکس‌های خصوصی موبایل را به خانواده نشان می‌دهیم یا در فضای مجازی منتشر می‌کنیم. او می‌گوید من نامزد داشتم، اما دیگر زنان بازداشت را از طریق روابط عاطفی بسیار تحت فشار قرار داده و حتی یکی از دخترها که جامعه رنگین‌کمان بوده را بسیار ترسانده بودند. او می‌گوید در شهرهای کوچک این فشار بسیار تاثیرگذار است چرا که همه همدیگر را می‌شناسند. به دخترها گفته بودند به خانواده‌ها می‌گویند که آیا می‌دانید دخترتان «این کاره یا فلان کاره» است. 

او می‌گوید در بازداشتگاه اطلاعات سپاه و پلیس امنیت هرروز تا سه الی چهار ساعت بازجویی شده و وقتی که ۱۷ یا ۱۸ روز به زندان زنان خرم‌آباد منتقل شده از اول صبح تا اذان مغرب او را برای بازجویی به بازداشتگاه سپاه برده‌اند. بازجویی‌ها همراه با سیلی و کتک‌زدن مداوم بوده و حتی بعضی از روزها نای راه رفتن نداشته است. او ادامه می‌دهد، وقتی به چیزی که می‌خواستند و نمی‌گفتی کتک‌ها بیشتر می‌شد. یک بار بازجو با پوشه‌ اداری بسیار سفتی به سر و کتف او ضربه زده یا بعد از آنکه درپی کتک زدن از صندلی افتاده تا چندین دقیقه او را زیر مشت و لگد گرفته‌اند، به‌گونه‌ای که تمام بدنش کبود شده و وقتی نگهبان زندان خواسته در پرونده ثبت کند یکی از ماموران زن مانع از این کار شده و گفته: «حاج آقا نامه می‌گیرد و لازم نیست چیزی ثبت شود.»

خانم خوشرو می‌گوید: «بسیار تحت فشار بودم و نمی‌دانستم اصلا باید چه چیزی را بگویم و  هر چیزی را که می‌گفتم باور نمی‌کردند.» او فکر می‌کند نامزدش از طریق ماموران امنیتی ایران در ترکیه شناسایی شده و او که با نامزدش زندگی کرده و به ایران رفت و آمد داشته، تحت نظر قرار گرفته است. او در تمام این مدت ممنوع‌ از تماس و ملاقات با خانواده بوده و خانواده‌اش برای رسانه‌ای نکردن خبر بازداشت او تهدید شده بودند. رییس زندان (خانم بهلول) به او گفته بود با دستور اطلاعات ممنوع‌الملاقات و تماس است و تنها دو روز قبل از انتقال به تهران به او اجازه تماس داده بودند. حتی زمانی که مادرش برای ملاقات به درب زندان خرم‌آباد رفته بود به او اجازه ملاقات ندادند. خانواده جهت ملاقات با او به اطلاعات سپاه مراجعه کرده و گفته بودند که ممنوع‌الملاقات است. زمانی هم که از دادستان خرم‌آباد (رازانی) درخواست ملاقات کرده بودند، گفته بود دختر شما با آمریکایی‌ها رابطه دارد و منافق است و من اصلا دستور ملاقات و تماس نمی‌دهم.

انتقال به‌ تهران و ادامه بازجویی‌ها در بازداشتگاه اوین

خانم خوشرو را بدون اطلاع قبلی از فرودگاه به تهران و با چشم‌بند و دستبند به مکانی نامشخص که یک اتاق بسیار کوچک داشته و حتی نتوانسته پاهایش را دراز کند و روزانه یک وعده غذا  و یک بار اجازه رفتن به توالت داشته منتقل کرده‌اند. او می‌گوید در آن مکان بازجویی نشده است؛ اما از او اثر انگشت گرفته‌، با دوربین‌های مخصوص که باید به آن نگاه می‌کرده، عکس و فیلم گرفته‌اند و از او خواسته‌اند اسم، آدرس و اینکه چه زمانی به ایران آمده را جلوی دوربین با صدای بلند بگوید. او احتمال می‌دهد که آن مکان نامشخص «سازمان ضد جاسوسی» بوده باشد. بعد از سه روز و با گرفتن امضا و اثر انگشت بر روی برگه‌هایی که نمی‌دانسته چیست، او را به دادسرای تهران بدون اینکه بازجو اجازه دهد با قاضی صحبت کند منتقل و سپس به بازداشتگاه بند ۲-الف انتقال می‌دهند.  

در بازداشتگاه اوین او را ابتدا به سلولی چنده نفر و سپس برای بیش از دو ماه و ۱۰ روز به سلول انفرادی منتقل می‌کنند. او در خصوص وضعیت سلول انفرادی می‌گوید، زمستان بود و بسیار سرد و تنها دو پتوی بسیار نازک در اختیار داشته که از یکی به‌عنوان بالش استفاده کرده است. همچنین مقداری شامپو، پودر لباسشویی، حوله کوچک و لیوان یک‌بار مصرف به او داده‌اند و رفتن به توالت و حمام با وجود مجهز بودن سلول با دوربین برایش بسیار سخت بوده است. خواندن نماز نیز برای او اجباری بوده و از ترس اینکه متهم به کافر بودن نشود ادای نماز خواندن را در می‌آورده؛ اما کم کم آن را هم انجام نداده است.  

در بازداشتگاه اوین، او هر روز و حتی روزهای جمعه از صبح تا غروب بازجویی شده است. او در خصوص بازجویی در بازداشتگاه اوین می‌گوید، نحوه بازجویی متفاوت و جدی‌تر بود. بازجویان در تلاش برای گرفتن اعتراف اجباری با موضوع ارتباط او با یک آمریکایی به‌دلیل سابقه نامزدش در ارتش آمریکا و اینکه در ازای گرفتن پول لیدری اعتراضات را برعهده گرفته است، بودند. همچنین بازجویان عکس‌هایی از او و نامزدش در بالکن خانه‌اش در ترکیه، هنگام خرید در فروشگاه‌ها داشته و نشان خانم خوشرو داده بودند که مشخص می‌کرد از قبل تحت نظر بوده‌اند. او می‌گوید بعضی روز‌ها بدون بازجویی او را روی صندلی در اتاق بازجویی نشانده و تنها صدای پدر، مادر و اعضای خانواده را بارها و بارها بازپخش می‌کردند. گاهی تا چند ساعت این کار ادامه داشت. آنها می‌دانستند من به پدرم حساس هستم چون بیماری قلبی داشت و می‌گفتند کل زندگی پدرت را می‌گیریم.

او می‌گوید در بازجویی‌ها با شوکر، باتوم، مشت و لگد او را مورد ضرب‌وجرح قرار داده‌اند. در یک مورد با شوکر برقی به پهلو و پیشانی او زده، انگار صاعقه‌ای به سرش برخورد کرده باشد. به‌دنبال سردرد، تهوع و استفراغ چند روزه او را به بهداری منتقل و هنگامی که از خوردن قرص‌ها امتناع می کند، یک خانم نگهبان با زور موهای او را کشیده، دهانش را باز کرده و قرص‌ها را به او خورانده و وقتی مقاومت و داد و بیداد کرده دست‌های او را از پشت بسته و به سلول انداخته‌اند. او می‌گوید، وقتی به هوش آمدم کتفم درد شدیدی داشت، اما بدنم دیگر در برابر کتک زدن مقاوم شده بود و برایم مهم نبود به‌همین دلیل با بازی روانی بازجویی را ادامه دادند.

خانم خوشرو در خصوص بازجویی روانی می‌گوید، توهین و فحش‌های جنسی بسیار آزاردهنده بود، خصوصا وقتی سکوت می‌کردی؛ اما به خودم می‌گفتم آنها دشمن هستند و من اشتباهی نکرده‌ام و حتی به خودم اجازه نمی‌دادم گریه‌هایم را ببیند. یک بار بازجو به او برگه‌‌ای داده و گفته آزاد هستی و پدرت دم در است، وقتی خواسته برگه را بگیرد، بازجو آن را پاره کرده و گفته: «خودت می‌دانی چکاره‌ هستی و اجازه نمی‌دهم از این خارج شوی، چه شش روز، چه شش ماه و چه شش سال باشد تا زمانی که جلوی دوربین صحبت نکنی.»

تعرض جنسی گروهی ابزار اخذ اعترافات اجباری

در ادامه روند بازجویی‌ها، یک روز بازجو به او گفته آزاد هستی و به خرم‌آباد باز می‌گردی. خانم خوشرو را از مسیرهای متفاوتی که به اتاق بازجویی منتهی می‌شد، عبور داده و فکر کرده واقعا آزاد است. سپس یک مامور زن بداخلاق او را به داخل اتاق کوچکی هل داده و گفته سریعا لباسهایش را در بیاورد. خانم خوشرو درباره تجربه وحشتناک تعرض جنسی می‌گوید: «لباس‌ها را لوله کرده و به مامور دادم. دلشوره شدیدی داشتم تا اینکه چند مرد کلاه‌ به‌سر وارد اتاق شدند. همه مردها در آن اتاق کوچک و دراز به من چسبیده بودند و به تمام قمست‌های بدنم دست می‌زدند. باورم نمی‌شد داشت این اتفاق می‌افتاد.» سپس بازجو می‌گوید درازش کنید و به خانم خوشرو گفته بود پنج تا «فلانت» می‌کنند و پنج نفری بعدی را هم می‌آوریم. «مردها به آلت تناسلی و سینه‌هایم دست می‌زدند، توانایی شمارشان را نداشتم و مغزم قفل کرده بود. جیغ می‌زدم و به بازجو التماس می‌کردم خواهش می‌کنم، غلط کردم، گوه خوردم و اعتراف می‌کنم.» او می‌گوید مردها و بازجو رفتند و زن نگهبان وارد سلول شد، او پشت در ایستاده بود، انگار دلش سوخت لباس‌های بازداشتگاه را داد و صورتم را بوسید و گفت ببخشید و من با خودم می‌گفتم باورم نمی‌شود چطور می‌تواند اینگونه باشد.

این معترض آبان ۹۸ را با چشم‌بند به سلولش منتقل و بعد از سه روز برای گرفتن اعتراف اجباری سراغش می‌روند. خانم خوشرو در خصوص تجربه اعتراف اجباری خود می‌گوید: «مرا جلوی دوربین نشانده و وادارم کردند بگویم با معاندین در ارتباط بوده‌ام و در ازای دریافت پول اقدام به برپایی اعتراضات کرده‌ام.» او می‌گوید، نمی‌داند چرا اعتراف اجباریم پخش نشد؛ اما بعد از آنکه در دادگاه مردمی آبان شرکت کرده است، تهدیدات علیه او در کانال‌های سپاه پاسداران آغاز شده است.

اقدام به خودکشی و اعتصاب غذا در اوین، فشار اطلاعات سپاه برای همکاری

فاطمه خوشرو بعد از اعتراف اجباری تا ۱۰ روز به‌صورت بلاتکلیف در سلول انفرادی بوده است. او در این مدت یک بار تلاش کرده با استفاده از مسواک پلاستیکی و تیز کردن آن خودکشی کند؛ اما از دوربین سلول متوجه او شده و از این کار جلوگیری کرده‌اند. این معترض بازداشت شده سپس برای پایان دادن به زندگی خودش به مدت ۱۰ تا ۱۲ روز اعتصاب غذا می‌کند و هنگامی که در پی وضعیت وخیمش به بهداری زندان منتقل می‌شود، بازجو به او گفته چرا چیزی نمی‌خورد، او سرش را از دستش کشیده و گفته می‌خواهد بمیرد. در ادامه با خانواده او تماس گرفته می‌شود، اما شرط آزادی خانم خوشرو را همکاری با نیروهای امنیتی برای آدم‌ربایی نامزدش از ترکیه قرار می‌دهند و در غیر این صورت پدرش به‌جای او بازداشت می‌شود. خانم خوشرو پس از مدتی با قرار وثیقه آزاد می‌شود. او بعد از آزادی نیز به‌شدت از طرف بازجو و نهادهای امنیتی تحت فشار و نظارت بوده است و تمام رفت‌وآمدها، تماس‌ها و ارتباطات او کنترل شده است. حتی اجازه خروج از خرم‌آباد را نداشته است. 

بعد از ۹ ماه بلاتکلیفی، اطلاعات سپاه با دادن  پاسپورت و کارت اقامت در مکانی نامشخص به خانم خوشرو، او را وادار به رفتن به ترکیه می‌کنند. نیروهای اطلاعات سپاه از او می‌خواهند با یک شماره از طریق واتساپ با آنها در ارتباط باشد و به محض ورود به منزلشان در ترکیه از کد درب خانه و پاسپورت نامزدش عکس بگیرد و نامزدش را به مکانی که آنها می‌گویند ببرد. همچنین هر وقت آنها خواستند در نوشیدنی نامزدش دارو بریزد و در منزل را برای آنها باز کند.

خانم خوشرو بلافاصله بعد از آزادی با نامزدش تماس گرفته و ضمن در جریان گذاشتن ماجرا از او می‌خواهد از ترکیه خارج شود. همچنین به محض ورود به ترکیه پلیس امنیت ترکیه را در جریان همه چیز قرار داده و چت‌های بازجو را به آنها نشان داده است. پلیس امنیت ترکیه نیز کدهای منزل را عوض کرده، هر هفته دو بار خانه آنها را چک و برایشان محافظ ۲۴ ساعته گذاشته‌اند.

در ادامه تهدیدهای بازجویان شروع می‌شود پدرش نیز برای مدتی بازداشت می‌گردد. در یک مورد او را تهدید کرده بودند که اگر همکاری نکند عکس او و شماره تلفن پدرش را در سایت‌های غیراخلاقی منتشر خواهند کرد. خانم خوشرو می‌گوید، نهادهای امنیتی می‌دانستند خودجوش به اعتراضات پیوسته‌ام. یک بار بازجو نیز به او گفته بود: «تو بدبیاری آورده‌ای، هم اغتشاشگر بوده‌ای و هم با یک عضو قبلی ارتش آمریکا نامزد بوده‌ای که سپاه پاسداران در عراق به دنبال او بوده است.»

تداوم فشار بر خانواده پس از شرکت در دادگاه مردمی آبان

فاطمه خوشرو به‌دنبال برگزاری دادگاه مردمی آبان، به‌عنوان یکی از شاهدان در این دادگاه شرکت می‌کند. او در این خصوص می‌گوید: «جریان شرکت در دادگاه را با خانواده‌ام در جریان گذاشتم و گفتند صدای خودت باش، اینکه چه عذابی کشیدی و چه بلایی سرت آوردند.» اطلاعات سپاه در دومین روز دادگاه پدر او را احضار و هشدار می‌دهند در صورت شرکت دخترش در دادگاه آبان باید به‌ جای او حبس بکشد. پس از  شرکت خانم خوشرو در دادگاه، حقوق بازنشستگی پدرش قطع می‌شود و تهدید به مصادره اموال یا تحویل دخترش به‌ نهادهای امنیتی می‌کنند که خانواده با گرفتن وکیل هنوز درگیر پرونده هستند.

خانم خوشرو در خصوص شرکت در دادگاه مردمی آبان می‌گوید: «بعد از شرکت در دادگاه تهدیدات دوباره شروع شد، افراد ناشناس درب خانه ما را می‌زدند و بازجو مدام با ارسال پیام من را تهدیده می‌کرد. به‌همین دلیل مجبور به پناهنده شدن در کشوری دیگر شدم.» او اشاره می کند روانپزشکش نیز او را رها کرده و حتی برگزارکنندگان دادگاه مردمی آبان مسئولیت عدم امنیت آنها را در کشور ترکیه با وجود قول پناهنده شدن در کشوری امن برعهده نگرفته و آنها را به حال خود رها کرده‌اند. 

ادامه فشار بر فاطمه خوشرو و بازداشت اعضای خانواده در خیزش زن، زندگی، آزادی

در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی دو تن از برادران خانم خوشرو با نام‌های امیرحسین و محمد خوشرو در جریان مراسم چهلم نیکا شاکرمی و پس از آن بازداشت می‌شوند. نهادهای امنیتی برادران او را مجبور به اعلام برائت و قبول همکاری خواهرشان با سازمان‌های خارجی کرده بودند. 

این معترض آبان ۹۸ می گوید: «نهادهای امنیتی کینه‌ای که از من داشتند را سر خانواده‌ام خالی کردند. آنها به خانواده‌ام گفته بودند دخترتان چهره بدی از نظام نشان داده و حق ندارد در مورد بازداشت برادرانش اطلاع‌رسانی کند.» او اشاره می‌کند هر کدام از برادرانم ۴۰ روز را در بازداشتگاه اطلاعات سپاه و زندان خرم‌آباد سپری کردند. آنها در بازداشت به‌شدت مورد ضرب‌وجرح قرار گرفته‌ بودند و حتی یکی از آنها که در نتیجه تصادف پلاتین در دستش بوده، بر اثر شکنجه تمام پین‌های دستش خورد شده و یک ساعت با آن دست آویزان شده بود. همچنین همسر یکی از برادرانش را سه روز بازداشت و سپس با دست و پای بسته به وسیله جوراب جلوی در خانه پدرش رها کرده بودند. نیروهای امنیتی همسر برادر خانم خوشرو را نیز به‌شدت مورد ضرب‌وجرح قرار داده و زمانی که برای دفاع از خود وانمود به باردار بودن کرده بود با شدت بیشتر و لگد به شکم او زده و بی‌هوشش کرده بودند.