۲۳ اسفند ۱۴۰۱- این گزارش روایت بیش از پنج ماه تداوم خیزش ۱۴۰۱ در سیستانوبلوچستان با محوریت شهر زاهدان است؛ اعتراضاتی که پس از کشتهشدن «ژینا امینی» آغاز شد و در پی انتشار خبر تجاوز فرمانده پلیس چابهار، ابراهیم کوچکزایی، به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ، اوج گرفت و با جمعههای اعتراضی در زاهدان ادامه پیدا کرد.
شهرستان زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان است و فاصله این شهرستان تا تهران ۱۶٠۵ کیلومتر است. شهر زاهدان در دشت وسیعی واقع شده و ملک سیاهکوه و کوه میرجاوه در شمال و شرق این شهرستان کشیده شدهاند. آب و هوای زاهدان در قسمت جنوب گرمسیر و در قسمت شمال گرم و معتدل است ولی به طور کلی آب و هوای شهر خشک و گرم میباشد. موقعیت اقتصادی این شهر به علت قرار گرفتن بر سر راههای پاکستان و هند و استان خراسان و استان کرمان یک موقعیت ترانزیتی و توریستی است و یکی از مشاغل مردم تبادل کالا با مرزنشینان میباشد.
این شهر از محلههای مختلفی مانند، بازار مشترک، شیرآباد، بابائیان، چهارراه رسولی، و… تشکیل شده ولی جنوب و مرکز شهر به دلیل واقع شدن دانشگاههای مختلف و همچنین بافت جدید، از لحاظ توسعه و عمران در سطح بالاتری از شمال شهر قرار دارد.
در سالهای اخیر با توجه به اعتراضات داخلی استان و یا سراسری کشور، مناطق مختلفی از شهر شاهد اعتراضات گسترده مردمی بر علیه جمهوری اسلامی بوده است ولی در مجموع میتوان خیابانهای دانشگاه، بزرگمهر در جنوب شهر و امیرالمؤمنین در مرکز شهر را از مراکز عمده محل اعتراضات مردمی برشمرد.
در خیزش ١۴٠١ اما کمتر محله و منطقهای از شهر وجود دارد که اعتراضاتی در آن رخ نداده باشد. در دورهای از خیزش ١۴٠١، دانشجویان دانشگاههای علوم پزشکی، دولتی و آزاد در داخل دانشگاههای خود و یا در مقابل آن در خیابان، اعتراضاتی را برگزار کردند ولی پس از کشتار جمعه خونین در ٨مهر ١۴٠١، تا حدود دو هفته همه شهر زاهدان شاهد ناآرامی و اعتراضات گسترده بود. این اعتراضات در مناطق بازار مشترک و شیرآباد بیشتر به چشم خورد اما رفته رفته شکلگیری جمعههای اعتراضی باعث شد تا مردم همه مناطق در اطراف مسجد مکی و مصلی اهلسنت زاهدان دست به اعتراض بزنند. این اعتراضات در خیابانهای خیام، بهشتی، خرمشهر و اطراف آنها بیشتر نمود داشته و با گذشت ۲۳ جمعه، این اعتراضات ادامه داشته است.
در هفتههای آغازین این اعتراضات، برخی از شهرهای بلوچستان از جمله زاهدان شاهد اعتصاب گسترده کسبه و بازاریان بودند ولی بهتدریج این اعتراضات شکل و شمایل دیگری همانند دیوارنویسی و تجمع نیز به خود گرفتند.
اعتراضات از آغاز تاکنون
چند روز پس از قتل مهسا امینی، دختر ٢٢ ساله اهل سقز، که پس از بازداشت توسط گشت ارشاد تهران به قتل رسید، شهروندان بلوچ برای اعتراض به این قتل و همبستگی با تظاهرات سراسری، به خیابانهای زاهدان آمدند و دست به اعتراض زدند.
همزمان با اعتراضات سراسری، مردم بلوچ بابت موضوع تجاوز فرمانده پلیس چابهار، ابراهیم کوچکزایی، به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ نیز به خشم آمده بودند. خشم مردم پس از آنکه امام جمعه موقت شهر راسک، عبدالغفار نقشبندی، موضوع تجاوز را تأیید کرد به اوج خود رسید.
در تاریخ ۵مهر١۴٠١، اعتراضات در چند شهر استان از جمله چابهار و ایرانشهر صورت گرفت.
روز جمعه ۸مهر، مردم معترض زاهدان پس از اقامه نماز جمعه، برای همبستگی با اعتراضات سراسری و همچنین اعلام انزجار نسبت به تجاوز به دختر ۱۵ساله، مقابل کلانتری ۱۶، در نزدیکی مسجد مکی تجمع اعتراضی برگزار کردند. به دنبال این تجمع نیروهای حکومتی با تیراندازی مستقیم به سمت معترضان بیش از صد نفر – از جمله ١۴ کودک – را کشته و دهها زخمی بر جای گذاشتند.
این اقدام نیروهای حکومتی باعث گسترش اعتراضات در منطقه شد و به دنبال آن دهها شهروند بلوچ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
این اعتراضات در تاریخ ١٣آبان۱۴۰۱ ، در شهر خاش بار دیگر منجر به کشتار وحشتناک معترضان توسط نیروهای امنیتی شد و حدود ۲۰ نفر دیگر کشته شدند که در بین آنها چندین کودک زیر ۱۸ سال نیز بودند.
جمعههای اعتراضی توسط مردم بلوچ تداوم یافت و در هفتههای بعد نیز نیروهای حکومتی دست به سرکوب و کشتار مردم زدند. در اوایل دی، محمد کرمی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران به عنوان استاندار جدید استان سیستانوبلوچستان منصوب شد.
بدنبال انتصاب این فرد نظامی، بازداشتهای فلهای و غیرقانونی شهروندان بلوچ در خیابانها موج تازهای به خود گرفت و بسیاری از شهروندان پس از مراجعه نیروهای امنیتی به منازلشان بازداشت شدند.
اکنون با گذشت بیش از پنج ماه از آغاز این اعتراضات، بازداشت شهروندان بلوچ همچنان ادامه دارد.
به دنبال این سرکوبها، گزارشهای بسیاری از شکنجه، ضربوجرح، اعترافات اجباری تلویزیونی، فشار بر خانواده کشتهشدگان و بازداشتشدگان و… منتشر شده است.
تاکنون دستکم شش شهروند بلوچ به نامهای ابراهیم نارویی، شعیب میربلوچزهی ریگی، منصور دهمرده، منصور هوت (منصور حوت)، نظامالدین هوت (نظامالدین حوت) و کامبیز خروت که از بازداشتشدگان اعتراضات اخیر هستند، از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران به اعدام محکوم شدهاند.
اهداف معترضان و روشهای فعالیت آنها
اولین اعتراض خیابانی در بلوچستان پس از قتل مهسا امینی، در روزهای آخر شهریور١۴٠١ توسط شماری از شهروندان در خیابان دانشگاه و در مقابل دانشکده مهندسی نیکبخت انجام شد که پس از ساعاتی خیابانهای اطراف مانند بزرگمهر و بلوار معلم را دربر گرفت. خواست این معترضان ضمن اعتراض به جمهوری اسلامی و مسئله قتل مهسا امینی، همراهی با اعتراضات سراسری در ایران بود.
با توجه به بازداشتهای صورت گرفته در این اعتراضات، برخورد نهادهای امنیتی و قضایی با افراد بازداشتشده متفاوت بود. برخی از بازداشتشدگان در روزهای بعد، با گرفتن تعهد کتبی از سوی نهادهای امنیتی و قضایی آزاد شدند و برخی به مدت چندین ماه در بازداشت موقت در بازداشتگاهها و زندان زاهدان ماندند؛ اما نکته مشترک این بازداشتها این بود که کلیه نهادهای امنیتی و نظامی افراد بازداشتشده را به دو نهاد اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه تحویل میدادند و با این افراد نیز در نهادهای مذکور با خشونت بسیار برخورد میشد.
با توجه به پوشش و لباس محلی بلوچها، بسیاری از آنها با استفاده از «لُنگ» (پارچهای حدود نیم متر در یکونیم متر) و همچنین استفاده از ماسک صورتهای خودشان را میپوشاندند که البته این روش در طول مدت پنج ماه نیز استفاده شده است.
با توجه به فعالیت و همرسانی برخی رسانهها در داخل بلوچستان، هشدارهای امنیت دیجیتال نیز برای بسیاری از معترضان حائز اهمیت شده و رعایت نکات ایمنی دیجیتال توانسته است بسیاری از آنها را در امان نگه دارد زیرا یکی از روشهای سرکوب معترضان در خیزش ١۴٠١، تفتیش محتوای تلفنهای همراه آنها توسط نیروهای امنیتی بوده است.
جمهوری اسلامی بهخصوص در یک دهه اخیر با تشدید جو و فضای امنیتی در بلوچستان روشهای مختلف سرکوب مردم را به اجرا گذاشته است. از بازداشتهای فلهای گرفته تا اعدامهای بیشمار و تیراندازیهای بدون ضابطه به سمت شهروندان را میتوان به عنوان خشنترین روشهای سرکوب نام برد.
یکی از روشهای شناسایی فعالین و معترضین در اعتراضات اخیر توسط نهادهای امنیتی، ماموریت دادن به افرادی بوده که به اصطلاح «نفوذی» نام گرفتهاند. از جمله اقداماتی که افراد نفوذی در میان معترضان انجام میدادند، تصویربرداری از چهره معترضان و هدایت آنها به سمت اعمال خشونتآمیز مانند تخریب اموال عمومی میباشد که البته آگاهی مردم بدین مسئله، تاکنون باعث شناسایی و بازداشت بسیاری از نفوذیها شده است.
نیروهای امنیتی برای بازداشت افراد در خیزش ١۴٠١، روشهایی مانند مراجعه و ورود به منازل، بازداشت های کور در خیابانها و همچنین دستگیریهای فلهای و گسترده با یورش به بازار در مرکز شهر و یا مکانهای تفریح مانند سالنهای ورزشی خصوصاً از نیمه اول دی داشتهاند که اغلب این بازداشتها همراه با خشونت و ضربوجرح افراد بوده است. در این بازداشتها، نهادهای مختلف نظامی و امنیتی مشارکت داشتهاند ولی دو نهاد اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه بیشترین نقش را ایفا کرده اند.
در بسیاری موارد هم افراد بازداشتشده از سایر شهرها به بازداشتگاه همان نهاد در زاهدان منتقل شده و در آنجا با استفاده از روش مختلف شکنجه، بازداشتشدگان را تحت فشار قرار داده و از آنها اعترافات اجباری اخذ کردهاند. بیشتر کسانی که توسط نهادهای مربوطه از شهرهای دیگر به زاهدان منتقل شدهاند با اتهامات سنگینتری مواجه شده و اکثر آنها پس از طی مراحل بازجویی به زندان زاهدان منتقل شدهاند.
بر اساس گفتههای کسانی که طی این مدت آزاد شدهاند، اکثر بازجویان در بازداشتگاهها، بومیِ استان سیستانوبلوچستان نبودهاند ولی با توجه به درجههای مختلف، پرونده برخی از افراد در دست بازجویانی که اهل زابل و منطقه سیستان هستند، بوده است. بیشتر کارکنان این نهادها نیز اهل منطقه شمال سیستانوبلوچستان، زابل هستند.
اکثر افراد بازداشت شده در طول دوره بازداشت از داشتن وکیل مستقل و حق تماس با خانواده محروم بودهاند. برخی از بازداشتشدگان پس از اتمام مراحل بازجویی و انتقال به زندان زاهدان توانستهاند با محدودیتهای زیادی با خانوادههای خود تماس تلفنی برقرار کنند.
در اکثر مواقع بازداشتشدگان حتی از هویت و شعبه دادگاه خود خبر نداشتهاند که نشان میدهد عملکرد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در استان سیستانوبلوچستان به نوعی شفافیت پروندهها را حتی برای متهمان نیز مناسب نمیداند.
با توجه به اینکه در اواسط بهمن١۴٠١، طرح عفو رهبری در ایران به اجرا گذاشته شد و بسیاری از شهروندان بازداشتشده از زندان ها آزاد شدند ولی در بلوچستان هیچگونه گزارشی مبنی بر عفو افراد بازداشت شده به دست نیامد و اکثریت افرادی هم که آزاد شدند، با تودیع قرار وثیقه به آغوش خانوادههای خود بازگشتند.
تعقیب و کنترل افراد آزاد شده نیز بیشتر بر روی کسانی بوده که بیشتر فعالیتشان در فضای مجازی بوده و در صفحات اینستاگرامی نسبت به اتفاقات و مسائل خیزش ١۴٠١، واکنش نشان میدادند.
گزارشهای بسیاری از شهروندان بلوچی که پس از مدتی آزاد شدهاند، نشان میدهد که آنها دچار مشکلات عدیده روحی و روانی شدهاند و دلیل آن را میتوان شکنجههایی دانست که در بازداشتگاهها متحمل گشتهاند.
از منظر دیگر، با توجه به وضعیت ضعیف اقتصادی جامعه، این بازداشتها فشار اقتصادی بالایی برای بسیاری از خانوادهها در بر داشته است. علیرغم این در مواردی نهادهای امنیتی نیز به برخی از خانوادهها با دلایلی مانند تخریب اموال عمومی توسط فرزندانشان فشار آورده و درخواست پرداخت مبالغ هنگفت در ازای بخشیدن افراد بازداشتشده را به صورت شفاهی مطرح کردهاند.
مردم در استان سیستانوبلوچستان در حین خیزش ١۴٠١، علیرغم همراهی با سراسر کشور درگیر یک مسئله مهم دیگر نیز بودهاند. در شهریور١۴٠١، خبر تجاوز فرمانده نیروی انتظامی شهرستان چابهار به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ، خشم عمومی را برانگیخته بود که در تاریخ ۵مهر باعث شد تا مردم، یک روز پس از تأیید خبر توسط عبدالغفار نقشبندی، امام جمعه موقت راسک به خیابانها آمده و نسبت به این اقدام فرمانده نیروی انتظامی، از مسئولان بخواهند تا پاسخگو باشند.
با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی این اعتراضات نه تنها مسئولان را پاسخگو نکرد بلکه بسیاری از معترضان و شهروندان بلوچ توسط نیروهای امنیتی و نظامی بازداشت شدند.
سه روز بعد از اعتراضات مردمی در چابهار، مردم در زاهدان نیز پس از اقامه نماز جمعه در مقابل کلانتری ١۶ زاهدان که در نزدیکی مصلی اهل سنت واقع شده، تجمع کردند ولی نیروهای امنیتی با آتش گشودن به سمت مردم معترض منجر به کشته شدن بیش از ۱۰۰ نفر شدند و این سرآغازی برای اعتراضات جمعههای بلوچستان شد که با گذشت بیش از پنج ماه همچنان ادامه دارد.
گستردگی و حجم بالای کشتاری که در جمعه خونین (۸مهر١۴٠١) در زاهدان رخ داد باعث شده تا مردم ضمن اینکه خواستار مجازات عاملان و آمران این کشتار باشند، خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نیز بهصورت جد شوند. در این میان نقش حمایت روحانیونی مانند مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی، امام جمعه اهلسنت زاهدان از مردم معترض، توانسته یکی از دلایل اصلی تداوم این اعتراضات باشد.
در روزهای ابتدایی بعد از کشتار مردم که در نزدیکی مصلی و مسجد مکی و سپس در خیابانهای زاهدان توسط نیروهای امنیتی رخ داد، مردم از مولوی عبدالحمید خواستند که صدایشان باشد و مولوی عبدالحمید هم با تدبیر خود در کنار مردم ایستاد و اعلام کرد که عاملان و آمران این کشتار بایستی شناسایی، محاکمه و مجازات شوند.
پس از آنکه امام جمعه زاهدان خود را مقابل جمهوری اسلامی قرار داد و در کنار مردم ایستاد، پروژههای مختلفی از سوی حاکمیت جهت بی اعتبار کردن این روحانی پرنفوذ اهل سنت به اجرا گذاشته شد ولی مردم نیز حمایت خود را از وی اعلام کرده بودند.
با توجه به ساختار طایفهای جامعه بلوچستان، بسیاری از سران طوایف و افراد متنفذ حمایت خود را از مولوی عبدالحمید اعلام کردند و این موجب شد تا اتحادی بینظیر بین مردم بلوچستان بوجود بیاید. در قتل عامی که در روز جمعه خونین توسط نیروهای امنیتی انجام شد، جوانان بسیاری از طوایف مختلف کشته و زخمی شدند و این خود دلیلی میتواند باشد که بستگان قربانیان در صدد گرفتن حق، برآیند.
یکی دیگر از نکاتی که میتوان در تداوم این اعتراضات در بلوچستان تاثیرگذار دانست، نماز جمعه است که محلی شده برای تجمع چندین هزار نفر و بالطبع آن، نقش جوانان داغدیده که توانستهاند اعتراضات را با شعاردهی و هدایت کردن، تداوم بخشند.
پس از واقعه جمعه خونین، سوءمدیریت و ضعف جمهوری اسلامی در مقابل اتحاد مردم بلوچستان باعث شد تا اشتباه ٨
مهر١۴٠١ بار دیگر در ١٣آبان در شهر خاش نیز رخ بدهد و این به مثابه نمک پاشیدن بر زخم مردم بود که پس از گذشت سیوپنج روز دوباره سر باز کرد و منجر به همراهی بیشتر مردم در سایر شهرهای بلوچستان با شهروندان زاهدانی شد.
با گذشت بیش از پنج ماه اعتراضات مداوم و منظم در بلوچستان، این منطقه را به پرچمدار خیزش مردم ایران علیه جمهوری اسلامی تبدیل کرده است. با توجه به ضعف جمهوری اسلامی در مدیریت کشور، رکود اقتصادی و منزوی شدن آن از سوی کشورهای دیگر میتوان گفت که تداوم اعتراضات در بلوچستان در صورتی که از سوی سایر شهرهای ایران حمایت نشود و مردم به خیابانها بازنگردند، ممکن است اعتراضات جمعههای زاهدان زیاد دوام نیاورد زیرا با توجه به تشدید فضای امنیتی و برپایی ایستوبازرسیهای زیاد در داخل و اطراف زاهدان مشکلات عدیدهای برای آنها به وجود آمده است ولی در صورت حمایت سایر مردم ایران از این اعتراضات، دیر یا زود موج دوم خیزش در سرتاسر ایران به وجود خواهد آمد.